موشک باران .....

ساخت وبلاگ

یادمه زمان جنگ که مدارس تعطیل شده بودند و ما هم برای اینکه در امان باشیم رفته بودیم جاجرود. یادش به خیر صبح‌ها میرفتم بالای تپه‌ها و ظهر میومدم خونه نهار میخوردم و بعد نهار میرفتم پایین توی رودخونه. دوستانی که مسیرشون به جاجرود افتاده باشه حتما میدونن که از طرف سد لتیان با 90 سال قدمت  یک رودخانه جاریه  که آب زلال و پر از ماهی و خرچنگ داره. خلاصه ساعت 7 دیگه خسته و کوفته میومدم خونه. پدرم به خاطر شغلش تهران بود و آخر هفته ها میومد. من و مادرم تنها بودیم و از گاوداری که نزدیک ما بود یک روز در میان میرفتم شیر میگرفتم. یادمه 1 تومنی میدادم و یک دبه  شیر میگرفتم یعنی ده ریال. 

آخر شب ها تلوزیون یک برنامه داشت فکر کنم عید بود

ترانه ای بود که میگفت:

مردان خدا ......

بقیه‌ش یادم نیست!!!

ولی دوستانی که هم سن باشن خوب یادشونه

عجب دورانی بود

یاد باد آن روزگاران یاد باد

یارای حرفم زدنم نیست...........
ما را در سایت یارای حرفم زدنم نیست........ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : babakalam بازدید : 103 تاريخ : چهارشنبه 19 مهر 1396 ساعت: 6:40